به جوانی نیرومند که ورزشکار خوبی بود برخورد کردم به او گفتم: ماشاءالله بازوان پیچیده و قدرتمندی

داری ، سینه ات هم ستبر است. با اخلاقی نیک گفت: دعا کن تا ایمانم پرقدرت باشد تا از زوربازویم برای

دین خدا استفاده کنم واز فکرم جهت راه گشایی برای دیگران. به او گفتم مرا نصیحتی کن! گفت: نمازت

را سر وقت و در مسجد بخوان. سپس مطلبی شیرین از امام حسن (ع) برایم بازگو کرد که از شوق ،

پیشانی او را بوسیدم ، لبخندی ملایم زد و گفت : سخنی دیگر از امام حسن برایت بگویم که فرمودند :

هر گاه کسی برادر یا دوست خود را ملاقات کند و پیشانی ( محل سجده محل نور ) او را ببوسد.